کوه وخورشید

عشق ونفرت...

تو کدوم کوهی که خورشید...از تو دستِ تو می تابه
چشمه چشمه ابرِ ایثار...روی سینه ی تو خوابه
تو کدوم خلیجِ سبزی...که عمیق اما زلاله
مثل آینه پاک و روشن...مهربون مثل خیاله
کاش از اول می دونستم...که تو صندوقچه ی قلبت
کلیدی داری برای...دَرای همیشه بسته
کاش از اول می دونستم...که تو دستای نجیبت
مرهمی داری برای...زخمِ این همیشه خسته
تو به قصه ها شبیهی...ساده اما حیرت آور
شوقِ تکرارتو دارم...وقتی می رسم به آخر
تو پلی،پلِ رسیدن...روی گردابه ی تردید
منو رد می کنی از رود...منو می بری به خورشید 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در جمعه 14 تير 1392برچسب:,ساعت12:15توسط zahra | |