شرط عشق

عشق ونفرت...

دخترجوانی چندروز قبل از مراسم عروسی آبله ی سختی گرفت وبستری شد.

نامزد وی به عیادتش رفت ودر میان صحبت هایش از درد چشم خود نالید.

بیماری زن شدت گرفت وآبله تمام صورتش راپوشاند.مرد جوان عصازنان به عیادت نامزدش می رفت واز درد

چشم می نالید.موعود عروسی فرارسید.زن نگران صورت خود که آبله آن را از شکل انداخته بود وشوهر هم

که کورشده بود.مردم می گفتند چه خوب عروس نازیبا همان بهترکه شوهرش نابینا باشد.

20 سال بعد از ازدواج آنها زن از دنیارفت،مرد عصایش راکنار گذاشت وچشمانش راگشود.همه تعجب

 کردند.مرد گفت: من کاری جز شرط عشق رابجا نیاوردم...



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در جمعه 1 شهريور 1392برچسب:,ساعت12:27توسط zahra | |